سه‌شنبه

خدا خیرت دهد استاد




مهرماه 1386 زمانی که در ترم دوم رشته مدیریت اجرائی درس می خواندم با استادی آشنا شدم که تحولی شگرف در زندگی من ایجاد کرد...


خدا خیر بده به استاد گرانقدر مدیریت تحول ما دکتر حقیقی که با شگردی استادانه طبع شعری را در منی که هرگز احتمال گفتن یک بیت شعر در طول زندگیم را نمی دادم شکوفا کرد . در آغاز ترم از همه دانشجویان خواست که برای جلسه بعد دو بیت شعر از خود بسرایند و..... چند خط زیر حاصل تلاشی است که آغاز شکوفایی آن را مرهون استادم دکتر علی حقیقی هستم ..... و از آن به بعد یعنی آبان 1386 بود که احساس کردم می توانم کلماتی را در کنار یکدیگر قرار دهم و سخنانی موزون بسرایم .... باز هم تکرار می کنم که : خدا خیرت دهد استاد حقیقی ....





من از اهل بیت شریف پیمبر

بجز خوبی و لطف و رحمت ندیدم


به مظلومی اهل بیت پیمبر

در این پهن دشت گیتی ندیدم


خدا آگه است از صداق درونم

که از این عزیزان بغیر از محبت ندیدم


خدایا مبادا جدایی از این خانواده

که من پاکتر زین محبان ندیدم


به دنیا و عقبی و زمین و سماء

کسانی چنین نیک سیرت ندیدم


چرا جان به قربان آنان نسازم

منی که به جز عشق و صفوت ندیدم