جمعه

مهدیا آمدنت دیر شده

مهدیا آمدنت دیر شده

دل پژ مرده ما پیر شده

به ولایت ز جهان سیر شدیم

دل هر شیعه به زنجیر شده

ما به روی مه تو دل بستیم

غم ما ناله شبگیر شده

کم شده تاب و توان دل ما

غم تو درد نفس گیر شده

چشم ما منتظر روی گل است

گر چه در حسرت تو پیر شده

شیعیانت بخدا غم دارند

ز چه رو آمدنت دیر شده ؟

مگر از کرده ما دلگیری

که چنین دیدن تو دیر شده ؟

ما ز جان منتظر خورشیدیم

نوبت صیحه تکبیر شده

دل ما پر ز غم این درد است

خون چکان چون لب شمشیر شده

ز چه رو روی نهان می داری

غم ما قصه تقدیر شده

کی شود محو جمالت باشیم ؟

چشمم از غیر شما سیر شده

زهرا فراهانی - 2 مرداد 1387